_____ شبیـه یـکـ دختــــر خــوب! _____

_____ شبیـه یـکـ دختــــر خــوب! _____

عـشق اگر اینست مرتـد می شوم ...... خـوب اگر اینست من بـد می شوم!!
_____ شبیـه یـکـ دختــــر خــوب! _____

_____ شبیـه یـکـ دختــــر خــوب! _____

عـشق اگر اینست مرتـد می شوم ...... خـوب اگر اینست من بـد می شوم!!

گناهش پای مــــن صوفی !!!! فقط یک بار کافـــــر شو...

هوالــلطــیفـــ :


وقتی که دستت از لب من دور میشود
شعرم شبیه ناله ی تنبور میشود

من جیغ میشوم تو مرا کوک میکنی
من اشک میشوم و فضا شور میشود

هی اخم میکنی به دلم زخمه میزنی
اما دلم برای تو ماهور میشود

لبخند میزنی و خود ماه میشوی
لبخند میزنی همه جا نور میشود

حالا که دستهای تو من را گرفته اند
بیدار میشوم، غزلم کور میشود

" سید حسن حسینی"


********

کمی شاعر شو و یک شب مرا شکل غزل بنویس
اگر چه وصل ممکن نیست ولی تو محتمل بنویس


کجا هستی؟ کجا هستم؟ کجا جامانده ایم از هم؟
برای چند مجهولم فقط یک راه حل بنویس


اگر لیلی، دل ِ خود را به صحرا می زند هر شب
تو از مجنونی ِ لیـــــلا فقط ضرب المثل بنویس !!


از این آوار ِ اشعارم، من ِ گم را تو پیدا کن
و بعد از آن تو نامم را به روی هر گسل بنویس


گناهش پای من صوفی !!!! فقط یک بار کافر شو
بیا برموم بی رنگ لبم طعم عسل بنویس


 " نسیم پریشان"

از اینــــجـــا " گـــوشــــ بــــدهـــــ "

بیـــــا برگرد رحمی کـــــن ، به تــــنها شاعــــــر کـــوچه....

هوالــلطیفـــــ :


نمی آیی چرا امشب؟هنوز این چشمها باز است

نخوابیدم، نیاسودم، نگو این تازه آغاز است


نشستم چشم در راهت که باز آیی تو چون رویا

ز خود هر لحظه می پرسم : می آید امشب او آْیــا؟


نمی آیی ، نمی دانی من و دلتنگی هر شب

تو میخندی به اشعارم و چشمی منتظر در شب


من و مهتاب و تنهایی ، شب و یک آسمان غربت

و چشمی خیره بر کــــــوچه و تنها ضجـــه ی ساعت


سوالی بی جواب امشب ، فضای کوچه را پر کرد

سوال این بود می دانی؟جوابش غصه بود و درد!


"بـــــگو کــــوچه خبر داری که عزم آمدن دارد؟

و یا نه او نمی آید و کـــــوچه  بــــاز میبــــارد...."


میان کوچه می رقصد ، سکوتی سرد و وهم آلود

به خود می گویم آیا این  خدایا قسمت من بود؟!


هزاران شب گذشت و تو نگشتی عابــــــر کــــوچه

بیا برگرد رحمی کن ، به تــــنها شاعــــــر کـــوچه


به دستم دفتـــر حافــــظ به ایوان مــیروم امشب

نمیگویم خداحافـــظ ، سکوتی زائــر این لـــب


در ایـوان این " الــــــی " امشب نشسته چشم بر راهت

که در تاریکی کــــوچه ، ببیــــند روی چون ماهــــــت


" الــــــــی "


از اینـــــجـــــا " گـــوشـــــ بــــدهـــــ "

اینجا دلــــم برای تــــو هی شور مـــــی‌زند.....

هوالـــلطیفـــــ :


تو نیستی و این در و دیوار هیچ‌وقت...
غیر از تو، من به هیچ کس انگار هیچ‌وقت...


اینجا دلــــم برای تــــو هی شور می‌زند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ‌وقت...


اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
من باورم نمی‌شود اخبار هیچ‌وقت...


حیفند روزهای جوانی نمی‌شوند
این روزها دومرتبه تکرار، هیچ‌وقت


من نیستم بیا و فراموش کن مرا
کی بوده‌ام برات سزاوار؟ هیچ‌وقت!


بگذار من شکسته شَوَم تــــو صبور باش
جوری بمان همیشه که انگار هیچ‌وقت... 


"نجمه زارع"


از اینــجــا " گــــــوشــــ بـــدهـــــ "

بـــرزخ تمام سهـــــم مـــــــن از زنـــــده بودن است...

هواللطیفـــــ :


وقتـــی سکـــــــوت تــــو تایید رفتن است

وقتی رمان عشق تو سرشار از من است


وقتی صدای پای تو بر پله ی قطار

فریاد و ضجّه ی از هم بریدن است


سردرگمی- کلافه گی ام کم نمی شود

وقتـــی دلیل بودن من دل سپردن است


وقتی لب تو نیست نه جهنم نه با بهشت

برزخ تمام سهـــــم من از زنده بودن است


ترمز ندارد این قفس تنگ بی کسی

تا مرگ می بردم . این مبرهن است


خواب هم چشم دیدن مارا دگر نداشت

اینجا خیال هم دگر از جنس آهن است


دیگر همیشه عینکی از اشک می زنـــــم

وقتی تو نیستی چه نیازی به دیدن است؟


زیباترین حکایت شعـــــــــر معاصـــــرم!

حافظ برای وصف شکوه تو الکن است


دیشب بــه عطر تنت خدا را فروختـــــم

با هر نسیم خواهش پرواز در من است


در شهر من نغمـه ی باران بدون تو

رقاص حسرت یک چین دامن است


حوّای من میــــوه ی قلبـــم برای تـــــو

اشعار من ماحصل سیب خوردن است


" میــــلاد افصــح "


ای عشق مبادا که جسارت شده باشد...!

هواللطیفــــ


بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد
یا آن که گدایی محبت  شده باشد


دلگیرم از آن دل که در آن حس تملک
تبدیل به غوغای حسادت شده باشد


دل در تب و طوفان تنوع طلبی چیست؟
باغی ست که آلوده به آفت شده باشد


خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است،
بگذار که آیینه نفرت شده باشد!


از وهم خیانت به امانت چه بگویم
آنجا که خیانت به خیانت شده باشد!


شرمنده عشقیم و دل منجمد ما
جا دارد اگر غرق خجالت شده باشد


مقصود من از عشق نه این حس مجازی ست
ای عشق مبادا که جسارت شده باشد!


"محمدرضا ترکی"


از اینـــجــــا " گــــوشــــ بـــدهـــــ "

یک شب فقط به خاطر مـــــن بیسواد باش!!

هواللطیفـــــ :


تا خورده ام ، شکسته ام اما تو شاد باش

عاشق بمان و یکسره در امتداد باش



زهـــــــرا که از خدای خسیسش گذشت و رفت

اما تو غرق هر چه به زهرا نداد باش



هرشب بیا و با غزلی تازه تر برقص

با شعرهای خسته ی من در تضاد باش



حس میکنم برای تو کـــم بوده ام ولی

هرجا که هستی از سر دنیا زیاد باش...



امشب دوباره از تــــو نوشتم که دوستت . . .

یک شب فقط به خاطر من بیسواد باش!!!



من را ببخش گریه امانم نمی دهد

من را ببخش و گاهگداری به یاد باش !


"زهــرا شعــبانی "


از اینـــجــــا " گــوشــــ  بـــدهــــ "