هواللطیفـــ :
فواره وار سر به هوایی و سر به زیر
همچون شراب تلخ دلازار و دلپذیر
ماهی تویی و آب من و تنگ روزگار
من در حصار تنگ و تو در مشت من اسیر
پلک مرا برای تماشای خود ببند
ای ردپای گمشده باد در کویر
ای مرگ میرسی به من اما چقدر زود
ای عشق میرسم به تو اما چقدر دیر
مرداب زندگی همه را غرق میکند
ای عشق همتی کن و دست مرا بگیر
چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش
با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر...
" فاضل نظری "
از اینجـــا " گـــوشـــ بـــدهـ "